دراین مقاله قصد داریم روانسناسی شناختی را مورد بررسی قرار دهیم و سپس نقش اسباب بازی ها در ایجاد فرایند های یادگیری را مشخص نماییم، که از سایت بازی بین قابل خرید است. اما روانشناسی شناختی چیست؟ روانشناسی شناختی دانشی است که به مطالعه فرایند های پردازش اطلاعات در ذهن از قبیل توجه، ادراک، حافظه، زبان، حل مسئله، خلاقیت و استدلال می پردازد، که همه این فرایندهای پردازشی در خیلی از بازی های موجود در بازی بین نیز وجود دارد.
میتوان گفت روانشناسی شناختی همانند دیدگاه روانکاوی متوجه فرایندهای درونی است. اما در این دیدگاه بیش از آنکه بر امیال، نیازها، و انگیزش تأکید شود بر اینکه افراد چگونه اطلاعات را از طریق مغز کسب و تفسیر میکند و آنها را در حل مشکلات به کار میگیرند تأکید میشود. بر خلاف روانکاوی تکیه گاه شناختی نه بر انگیزشها و احساسات و تعارضات نهفته بلکه بر فرایندهای ذهنی است که از آنها آگاهیم یا به راحتی میتوانیم از آنها مطلع شویم. این رویکرد در تقابل با نظریههای یادگیری قرار میگیرد که محیط بیرونی را علت اساسی رفتار بهشمار میآورند. اصولاً دیدگاه شناختی به افکار و شیوههای حل مسئله کنونی توجه دارد تا تاریخچه شخصی. در این دیدگاه روابط بین هیجانها انگیزشها و فرایندهای شناختی و در نتیجه همپوشی میان دیدگاه شناختی و دیگر رویکردها نیز آشکار میشود. از این جهت دانشمندان زیادی به صورتی تئوری و عملی به واسطه حسگرها و پردازنده ها روی علوم شناختی که عمدتا با مغز سر و کار دارد کار میکنند. خیلی از مراکز تحقیقاتی از بازی های فکری و بازی های رایانه ای برای تحلیل چگونگی پردازش اطلاعات در مغز استفاده میکنند و برخی نیز برای ارتقای برخی پردازش های ذهنی بازی هایی تجویز میکنند که افراد به واسطه بازی با آن میتوانند فرایند های ذهنی خود را تقویت کنند، از جمله بازی های شناختی مرسوم میتوان به بازی شطرنج اشاره کرد.
بطور کلی موضوعاتی از این قبیل که انسان چگونه و با چه ساختاری به درک، تشخیص و حل مسئله میپردازد و این که ذهن چگونه اطلاعات دریافتی از حواس (مانند بینایی یا شنوایی) را درک میکند یا اینکه حافظه انسان چگونه عمل میکند و چه ساختاری دارد؛ از عمده مسائل قابل توجه دانشمندان این علم است. دانشمندان و پژوهشگران روانشناسی شناختی به ذهن و مغز همچون دستگاه پردازشگر اطلاعات مینگرند و رویکرد آنان به مطالعه مغز و ذهن برپایه تشابه عملکرد مغز با رایانه است. دوجنبه متفاوت از روانشناسی شناختی با دیگر مکاتب عبارت اند از:
در تضاد با مکاتب روانشناسی کلاسیک از قبیل روانشناسی فرویدی، از روش تحقیق علمی و بررسی موارد قابل مشاهده استفاده میکند و روشهایی چون درون نگری استفاده نمی شود.
همچنین در تضاد روانشناسی رفتارگرایی، فرایندها و پدیدههای ذهنی، چون باور، خواست و انگیزش را مهم دانسته، مورد مطالعه قرار میدهد.
فرایند حل مسئله به چه صورت است:
حل مسئله عبارت است از پردازش شناختی برای تبدیل موقعیت مفروض به موقعیت مطلوب در حالی که شخص حلکننده برای حل آن بهطور آماده روش واضحی ندارد. حل مسئله تفکر و رفتاری است جهت رسیدن به هدفی که به آسانی در دسترس نیست. این تعریف شامل چهار ایده اساسی است.
حل مسئله یک امر شناختی است یعنی در درون ذهن یا دستگاه شناختی حلکننده روی میدهد پس وجود آن را میتوان تنها بهطور غیر مستقیم از رفتار حلکننده استنباط کرد.
حل مسئله یک فرایند است یعنی متضمن دستکاری معلومات در دستگاه شناختی یا ذهن حل کنندهاست (یعنی اجرای عملیات شناختی روی بازنماییهای نمادی درونی).
حل مسئله جهت دار است یعنی غرض از آن حل کردن یک مسئلهاست. ایده چهارم و آخر اینکه حل مسئله امری شخصی است یعنی دشواری تبدیل یک حالت مفروض از یک مسئله به یک حالت مطلوب بستگی به دانش کنونی حلکننده مسئله دارد. یک مسئله وقتی موجودیت مییابد که وضعیتی مفروض در ابتدا وجود دارد و حلکننده میخواهد آن وضعیت به صورت مطلوب تغییر یابد.